Monday, September 3, 2007

دوشنبه 12 شهریور

دیشب، من وحشیانه به خود تجاوز کردم، اما، هیچ حسی در من بیدار نشد،نه لذت
نه خشم،نه نفرت،نه بغض،نه درد، نه وحشت، نه به چشم فاعل ، نه مفعول ، در هر
.دو انگار مرده بودم
دیشب ،من وحشیانه به خود تجاوز کردم،با سخت ترین آلاتی که دردست داشتم ، اما
نه حسی در من بیدار شد، نه خاطره ای، نه حسرتی از عشقی خاکستر شده ، نه آرزوی
بستری نیامده،نه لذتی که از میانه ام بدود، نه تخیلی که منگم کند و خیس
...دیشب ، من وحشیانه به خود تجاوز کردم ، اما انگار، جنازه ای به جنازه ای دیگر

1 comment:

subject said...

لاشخوری را می مانم
بر لاشه ی خویش
گرسنه نیستم
خسته ام
اما